علیرضا کدیور

وبسایت شخصی (در دست تهیه)

آوازه‌خوان و آواز

یک موزیسین ایرانی به نام محسن نامجو، نامه‌ای سرگشاده به یک موزیسین ایرانی دیگر به نام همایون شجریان نوشته و بعد از چند فقره چاپلوسی فنی و معرفی خود به عنوان کارشناس آواز و هیت‌شناس زمانه گفته حاضر است قطعاتش را همراه با یک چک سفید امضا تقدیم کند تا اگر مخاطب گسترده نگرفت و در خاطره‌ها ماندگار نشد ضرر جبران شود.

از این که همکاری دو موزیسین چرا باید نامه سرگشاده لازم داشته باشد بگذریم. از نوشته‌ای که در آن غایت هنر چیزی فراتر از مخاطب‌گرفتن و هیت‌شدن نیست انتظار دیگری نمی‌توان داشت. با این حال بخشی از نامه قدم را حتی از این هم فراتر می‌گذارد.

در متن نامه به صورت زیر از محمدرضا شجریان و نصرت فتح‌علی‌خان خوانندگان بی‌بدیل ایران و پاکستان یاد شده است:

«آواز تنها عرصه‌ای است که از ۱۲ سالگی در آن استخوان خرد کرده‌ام. به راحتی می‌توانم ضعف و قوت همه خوانندگان را تحلیل کنم اما همایون شجریان ورای تحلیل است. اگر همایون و محمدرضا در سالهای اواخر ۴۰ و دهه ۵۰ دو رقیب چهل ساله بودند، از من قبول کنید که محمدرضا حذف می‌شد. همایون نت ر تا سل بالا را در چند کنسرت یک تور، بعضی اوقات ۳-۴ بار درهفته اجرا می‌کند، در حالیکه استاد شجریان فقط دوبار و فقط در ضبط استودیو به آن نت‌ها دست انداخته. یک بار در مناجات ربنا، و یک بار در تصنیف “صبح است ساقیا” در آلبوم دستان. من و امثال من سیصد سال هم عمر کنیم به پای حنجره همایون نمی‌رسیم. در قطعه‌ای که بر اساس “نصرت فاتیح علیخان” خوانده — ایده از سهراب پورناظری— یک بار دیگر دقیق شوید. مهمترین خواننده جنوب شرقی آسیا را مثل یک مار قورت می‌دهد. با آوازش در زیر و بالای آن اواز معروف، حرکت می‌کند طوریکه آدم حسرت می‌خورد که همه آن غربی‌ها که از استاد هندی اسطوره ساختند، چرا نسخه همایون را نشنیده‌اند؟»

حتی خوانندگان نه‌چندان باکیفیت نیز گاهی قطعات محبوب و پرمخاطب (هیت) دارند. با جذب مخاطب و هیت می‌توان امرار معاش کرد و موزیسین بود اما هنرمند بودن نیازمندی دیگری دارد. هنرمند انگیزه‌ای فراتر از درآمدزایی و توجه دارد.

شجریان و نصرت از این هم فراتر بودند. آن‌ها به بخشی از سنت موسیقیایی سرزمین خود تبدیل شدند و یک عمر آن را آبیاری کردند تا آنجا که سنت‌‌های موسیقی سرزمینشان نیز در سایه آن‌ها قد کشید.

در بلندای درخت تناور موسیقی شرق، نصرت فتح‌علی‌خان، همین بس که سی سال پس مرگش هنوز بسیاری با او هم‌خوانی می‌کنند بلکه در سایه سخاوتمندش آن‌ها نیز جهانی شوند و گوهری تازه در خود کشف کنند. فکر می‌کنی آبرو و اعتبار بازار هنر از کجا می‌آید؟

کدام مار یارای بلعیدن بودای آوازه‌خوان را دارد؟ او هنوز در بهشت برین مشغول تولید و انتشار موسیقی است و از قضا بعضی از آن‌ها همچنان هیت می‌شود.

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سِکندری داند

نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست
کلاه‌داری و آیینِ سروری داند

تو بندگی چو گدایان به شرطِ مزد مکن
که دوست خود روشِ بنده‌پروری داند

وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند

هزار نکتهٔ باریک‌تر ز مو این‌جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

تهران، آبان ۱۴۰۴

نویسندگان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *