آدمفروش روایتی صمیمی از محمود کلاری فیلمبردار نامآشنای سینمای ایران است. فیلم تصاویری زیبا و خیرهکننده دارد. کلاری خودش راوی است و داستان کودکیاش را در سال ۱۳۳۲ روایت میکند. در پسزمینه فیلم اتقافات سیاسی آن سال کاملا در جریان است اما داستان هیچگاه به صورت مستقیم به آن نمیپردازد. قصه از دید کودکی ۵ ساله در خانهای با حیاط و مطبخ روایت میشود.
ماجرای فیلم در روزگاری متفاوت با امروز میگذرد و شاید برای تماشای آن در زندگی پرشتاب امروز قدری کُند باشد اما نمیتوان به این خاطر به آن خرده گرفت. زمینه و زمانه داستان و سرخوشیهای کودکانه آن، جایی برای شتاب در روایت نمیگذارد.
راوی پنج ساله داستان بدون آنکه روحش از چیزی خبر داشته باشد سر از دیدار مهران مدیری در نقش آیینهبین در میآورد تا با استفاده از از نیروهای خارقالعاده پسران نابالغ در رمالی و کفبینی، پرده از راز یک دزدی خانوادگی بردارد؛ همینقدر احمقانه! قهرمان داستان وقتی میبیند همه چیز همینقدر احمقانه است چیزی میگوید تا غائله را ختم کند. اما همین حرف مستمسک اتهام دزدی به پسر عمهاش و بعدا بازداشت و شکنجه او میشود. پسرعمه که جوانی پرشر و شور و خوشقد و بالاست و همیشه لبخندی زیبا و معصومانه به لب دارد، بعدها ساواکی میشود و بعد از انقلاب نیز به جرم شکنجه اعدام میشود.
فیلم هیچگاه مستقیما به سیاست نمیپردازد، اما از دریچه آنچه در زندگی شخصیتهای داستانش میگذرد، گاهی بیواسطه و ناگهان به آن نگاه میکند و بیپرده دربارهاش سخن میگوید. کلاری از این منظر نگاهی هوشمندانه به موضوع دارد و سیاست را از دریچه زندگی و اخلاق نگاه میکند. او در آدمفروش به نسلهایی که بیخبر از همه جا وارد دنیاهای احمقانه جهان جدید میشوند، یادآور میشود که اینکه صرفا چیزی بگویند و بگذرند تا غائلهای ختم شود و دست از سرشان بردارند – بدون توجه به آنکه حقیقتی هم هست، ممکن است به چه جهنمی بینجامد.
آدمفروش فیلم ساده و زیباییاست و ارزش دیدن دارد. اما با همه این احوال، نمیتوان از تهیهکنندگی آن در کنار دیگر محصولات متنوع تهیهکننده اظهار تعجب نکرد.
دیدگاهتان را بنویسید