فیلمهای پیرپسر و برادران لیلا به نویسندگی و کارگردانی اکتای براهنی و سعید روستایی هر دو تقریبا تولید سال ۱۴۰۰ هستند؛ هر دو با حاشیه یا تاخیر فراوان اکران میشوند و از نظر محتوا و زاویه دید نیز شباهتهای قابل توجهی دارند.
در پیرپسر، غلام باستانی (حسن پورشیرازی) پدری زنباره، معتاد و هیولاصفت است که با دو پسرش (حامد بهداد و محمد ولیزادگان) در یک خانه قدیمی زندگی میکنند. یکی از پسران در کتابفروشی کار میکند و دیگری در دفتر مشاوره املاک و هر دو در آستانهمیانسالگی هستند. فرزندانِ غلام دل خوشی از او ندارند و از او میخواهند تا با سرمایهگذار محل مشارکت کند و خانه را بکوبد و چند طبقه آپارتمان بسازد تا آنها هم برای خود زندگی مستقلی دستوپا کنند. اما پدر در عوالم خودش سیر میکند و وقعی به این درخواست نمیدهد. او به تازگی با زنی به نام رعنا آشنا شده و در راه رسیدن به او از هیچ اقدامی فروگذار نمیکند و حتی با پسرش نیز وارد رقابتی هولناک میشود.
یکی از شخصیتهای پنهان در پیرپسر، بسازبفروشِ درسایهایست که به زعمِ ایشان میتواند زندگی راکد و گندیدۀ پسران غلام را بکوبد و از نو بسازد و همه مسائل را یکمرتبه حل کند. حضور چنین نقشی در فیلمهای دیگری مثل هامون نیز سابقه دارد؛ اگرچهِ شخصیت بسازبفروشِ در سایۀ فیلم پیرپسر، علی رغم سایه سنگینترش بر کل داستان، حضورش در فیلم حتی از عظیمیِ هامون هم کمتر است و فیلمساز در این مورد از موضوعیت یافتن «ملک» و «زمین» فراتر نمیرود و به آنکس که دنبال تصاحب و احیای آن است نمیپردازد.
در اقتصاد بیدست و پا، همه چیز به «زمین» تقلیل پیدا میکند و دعواها به دعوا بر سر تصاحب ملک و زمین تبدیل میشوند.
مسئله ملک در فیلم برادران لیلا نیز اگرچه به گونهای دیگر خود را نشان میدهد اما همچنان موضوعیتی نجاتبخش دارد. در برادران لیلا، لیلا (ترانه علیدوستی) برادرانش – پیرپسرهای این داستان – را مجاب میکند تا توالتهای پاساژی که در آن مشغول به کار است را خریداری کنند تا بعدا که پاساژ توسعه پیدا کرد یک واحد تجاری داشته باشند و از این طریق وضع زندگیشان دگرگون شود. اما آنها برای این کار پول کافی ندارند و دست به دامن اسماعیل (سعید پورصمیمی)، پدر تریاکی خانواده میشوند تا سکههای طلایی که پسانداز کرده را در اختیار آنها بگذارد. اما او در عوالم خودش سیر میکند و سکهها را برای این که یک روز بزرگ خاندان شود کنار گذاشته است. در پایان برادران لیلا، هیچ کدام به اهدافشان نمیرسند و همه ناکام میمانند.
پدرِ پیرپسر دریده و بیآبروست، اما پدر برادران لیلا که از قضا از او ندارتر و بیدستوپاتر است، با تمام وجودش دنبال بزرگی و آبروست. فرزندان اسماعیل و غلام در پی رسیدن به زندگی بهتر – از قضا هر دو از طریق املاک رهاییبخش – منابع دریغشده خود را از پدرانشان طلب میکنند و در این منازعه با بروز سطوح متفاوتی از خشونت در نهایت هیچ یک به چیزی نمیرسند.
نمی توان گفت برادران لیلا و پیرپسر فیلمهای قابل اعتنایی نیستند. آنها به خاطر نورافشاندن بر موضوعاتی مثل مردان متورم و بحرانزده و زنانِ محروممانده و سرکوبشده – به ویژه بعد از اعتراضات اجتماعیسیاسی ۱۴۰۱، آثاری قابل توجهند. پیرپسر بیشتر نگاهی روانشناختی و برادران لیلا بیشتر نگاهی اجتماعی دارد. با این حال، هر دو پرداختی ضعیف دارند و در جزئیات میلنگند. بخشی از این ضعف به خاطر نپرداختن به برخی مسائل اساسی مثل ذهنیت فرزندان غلام و اسماعیل درباره شیوه رسیدن به زندگی بهتر و عمیق نشدن در آن است.
مثلا فرض کنید دری به تختهای میخورد و پدر معتاد داستان با تقاضای فرزندان برای دسترسی به داراییهای رهاییبخش موافقت میکرد یا آنها به هر طریق دیگری به این دارایی دست پیدا میکردند، در این صورت سرانجام داستان چه میشود؟ آیا جز این بود که داراییها را دودستی در اختیار بسازفروش قرار میدادند و او نیز چه بلاهایی که سر شهر نمیآورد و چه کلاههایی که سرشان نمیگذاشت …
همین سبب میشود که فیلمهای پیرپسر و برادران لیلا – مثل اغلب فیلمهای اجتماعی سینمای ایران در سالهای اخیر – از بازنمایی، نظاره و پیشبینی فراتر نروند و آنجا که میخواهند از آن فراتر بروند و بذری در واقعیت بکارند و به آن شکل بدهند، نیز، تیغ نقد را یکسویه از نیام بکشند و از خشونت و قتل فراتر نروند.
دیدگاهتان را بنویسید