عابران خودشان را عادت میدهند تا آنچه در کوچه و خیابان میبینند، نادیده بگیرند، وگرنه ذهنشان مشغول میشود و به پرسشهای بیپاسخ فراوانی میرسند و اعصاب و روانشان به هم میریزد و حتی از کارهای روزمرهشان نیز باز میمانند. این رویه اگرچه رویکردی لازم برای بقا در کلانشهری مثل تهران است، اما عواقبی نیز دارد که مهمترین آنها بیتفاوت شدن نسبت به پیرامون و بیگانگی با زندگی در شهر و نابینا شدن نسبت به آن است.













چند ماه است که معاونت فرهنگیاجتماعی شهرداری تهران با مشارکت سازمانهای مختلف و جوایز فراوان پویشی به نام زندگیها با آیه راه انداخته و در آن ما به ازای سینمایی آیات قرآن را به صورت یکبهیک و نظیربهنظیر برای مردم تشریح میکند. مردم محترمانهترین کار را میکنند و این ماتریالیسم قرآنی را نادیده میگیرند، وگرنه کیست متوجه نشود، زیرنویس کردن آیات خدا پای صحنهای از یک فیلم سینمایی کارکردی جز تخفیف خدا و پیغمبر ندارد (قبلا اینجا درباره ژانر مستندنما که در این پویش نیز برخی از فیلمهایش مورد توجه قرار گرفته نوشتهام).
کار به همینجا ختم نمیشود. وقتی چشم باز میکنی و بیشتر به اطرافت نگاه میکنی به نمونههایی به مراتب خیرهکنندهتر نیز بر میخوری. از چند روز پیش ماموران شهرداری در میدان هفت تیر تهران با داربست و بنرهای چاپی مشغول بالا بردن نسخه پلاستیکی از حرم امام رضا در مشهد بودند تا مردم به مناسبات ولادت امام هشتم در آن جمع شوند (گزارش صدا و سیما از اجتماع در ماکت حرم امام رضا در تهران).


دستگاه فرهنگی غالب در جمهوری اسلامی ایران و مهمترین نمونههای آن مثل صداوسیما و معاونت فرهنگیاجتماعی شهرداری تهران در سالهای اخیر به هر دری میزند نمیتواند از این عینیتگرایی فرهنگی و برکشیدن واقعیت برای مدیریت تخیل و احساسات شهروندان رها شود و هر بار علاقهاش به قدرتنمایی برای برساختن واقعیت را صریحتر بیان میکند؛ وگرنه چه چیزی بهتر از جمعشدن مردم در فضاهای عمومی؟!
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاهتان را بنویسید