خواب دیدم تعدادی هلیکوپتر مسلح در آسمان شهر لابهلای آپارتمانها و برجها در ارتفاع پایین پرواز میکنند و با صبر و حوصله دنبال چیزی یا کسی میگردند. فکر کردم هر آن ممکن است ملخشان به یکی از همین ساختمانها گیر کند و نقش زمین شوند. اما دقیقتر که نگاه کردم، دیدم تکنولوژیشان با هلیکوپترهایی که ملخ بزرگ دارند فرق دارد و به راحتی میتوانند در ارتفاع پایین شهرها پرواز کنند.
یکی از هلیکوپترها با بقیه آنها فاصله گرفت و ارتفاعش را تقریبا تا سطح زمین کم کرد. انگار هدفش را پیدا کرده باشد و هر لحظه بخواهد شلیک کند. اما ناگهان صدای شلیکی شبیه ترقه از سمت دیگری شنیده شد و هلیکوپتر روی زمین افتاد.
سه نفر کلتبهدست با صورتهای پوشیده به سمت هلیکوپتر حرکت کردند. شیشه جلوی هلیکوپتر ترک خورده و گلوله کلت به خلبان اصابت کرده بود.
۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاهتان را بنویسید