اکتناه بیهوده و حکمت‌های نخ‌نما؛ نقد مستند رخ (برداشتی آزاد از زندگی علی‌اکبر صادقی)

مستند «رخ» برداشتی از آزاد زندگی علی اکبر صادقی هنرمند نقاش معاصر است. فیلم مخصوصا در نیمه نخست اغلب در خواب‌های صادقی می‌چرخد و گاهی او را همچنان که در خانه‌اش حضور دارد در حال قدم زدن در جهان‌ نقاشی‌هایش می‌بینیم. تهیه‌کننده و کارگردان فیلم آرش صادقی فرزند علی‌اکبر و سام کلانتری هستند و از نیمه دوم فیلم، حضورشان جلوی دوربین بیشتر می‌شود و گاهی خودشان به موضوع فیلم تبدیل می‌شوند. پرسش اصلی که آن‌ها را جلوی دوربین کشانده این است که در روان نقاش چه گذشته که مدام دیو و شکنجه به تصویر می‌کشد. فیلم اصراری آزاردهنده دارد برای اینکه بفهمد در کنهِ روان علی اکبر صادقی چه خبر است و تاآنجا پیش می‌رود که حتی او را جلوی بیننده روی تخت روانکاوی نیز می‌نشاند که البته سرانجامی هم ندارد و در خود فیلم هم چند بار از این که چرا هیچ حرف حسابی از این واکاوی در نیامده گلایه می‌شود.  

فیلم مایه کافی برای پرداختن به موضوعش را ندارد اما به خیال خودش چون می‌خواهد به فضای سورئال نقاشی‌ها وفادار بماند برای همین جرأت نمی‌کند از قلمرو خواب و رویا و نهایتا روانکاوی بیرون برود و در نتیجه نمی‌تواند از زاویه دیگری به موضوعش نگاه کند. به همین خاطر علی رغم یک شروع جالب، در نهایت چیزی فراتر از حکمت‌های نخ‌نمایی مثل «او با هنر تراپی می‌کند» از فیلم در نمی‌آید.

کسی که سراغ تماشای مستندی درباره یک نقاش آمده اساسا چنین درک معیوبی از هنر ندارد. خط و تصویر برای او موجودیتی ناقص و ناکافی ندارند و اگر هم بخواهد چیز بیشتری از آن دریابد به اندازه کافی برایش آمادگی دارد. نیازی به زحمت اضافه نیست. مخاطب هنر برای ارتباط برقرار کردن با اثر هنری نیازی به واکاوی کودکی صاحب آن ندارد. این رویکرد برای پرداختن به موضوع بیشتر نشان‌دهنده نوعی بیگانگی با هنر است.

سرمایه‌گذار مستند رخ چنانچه در پوستر و تیتراژ آن آمده بنیاد علی‌اکبر صادقی و قهوه لمیز هستند. شاید اگر نهاد دیگری که سررشته بیشتری از نقد هنر داشت در این کار مایه می‌گذاشت نتیجه نهایی بهتر می‌شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *