یکی بر سر شاخ بن می‌برید

فرسایش‌ زیرساخت‌های دانش زیر دست‌و‌پای هوش مصنوعی مولد

دانش و تخصص به صورت تاریخی اقتصادهای کوچک و بزرگی حول خود شکل می‌دادند تا با امرار معاش از طریق آموزش و تربیت شاگرد خودشان را اداره کنند و باقی وقتشان را به مطالعه و تحقیق بپردازند. نمونه‌های کوچک‌تر کسانی که در چرخه زندگی می‌کردند و در رشد علم و دانش سهم داشتند معلمان و نویسندگان و مترجمان و نمونه‌های بزرگ‌تر و سازمان‌یافته‌تر و امروزی‌تر آن، استادان دانشگاه و پژوهشگران مراکز تحقیقاتی هستند.

هوش مصنوعی در سال‌های اخیر به صورت چشمگیری رشد کرده و وارد حوزه‌های گوناگون شده از جمله آموزش و پژوهش شده است. پارادایمی که هوش مصنوعی در آن چنین جهشی را تجربه می‌کند بر خلاف کوشش‌های قبلی در حوزه عبارت است از جمع‌آوری سیری‌ناپذیر داده و تولید محتوا با معیار تولید بیشترین میزان شباهت به آن چیزی است که بر اساس داده‌های گذشته انتظار مشاهده آن می‌رود که به همین خاطر نیز به آن هوش مصنوعی مولد می‌گویند. به بیان دیگر هوش مصنوعی ابتدا محتمل‌ترین یا به عبارت دقیق‌تر مقبول‌ترین پاسخ‌ها را پیش‌بینی می‌کند و سپس آن‌ها را با صورت‌بندی قابل فهم برای انسان به صورت متن، صوت یا تصویر ارائه می‌کند (اینجا کمی درباره پیش‌بینی به مثابه تولید محتوای جدید نوشته‌ام).

شرکت‌های هوش مصنوعی پس از عرض اندام موفق در تولید محتوا در تلاشند تا خود را داعیه‌دار آموزش و پژوهش دست کم در سطوح پایه و متوسط معرفی کنند و به نظر می‌آید این ذهنیت را در بسیاری ایجاد کرده‌اند که نیاز به آموزش در حال دگرگونی عمیق است و بخش قابل توجهی از آن در دسترس همگان قرار گرفته و مثل گذشته نیازی به دریافت آن نیست.

فایننشال تایمز میزان سرمایه‌گذاری در کسب‌وکارهای آموزشی بزرگ اینترنتی مانند Coursera و Edx را که همزمان با خانه‌نشین شدن مردم در دوران کرونا به اوج خود رسیده بود، در حال تجربه نزولی بی‌سابقه توصیف کرده است (+). از طرف دیگر کسب‌وکارهای آموزشی دیگری مثل Datacamp و Udemy آموزش‌های مرتبط با به کارگیری هوش مصنوعی رو به رشد توصیف کرده‌اند (+ و +).

مدیر عامل کلودفلر یکی از شرکت زیرساخت اینترنت مدعی شده هوش مصنوعی در حال نابود کردن مدل اقتصادی وب است. میگه پلتفرم‌هایی مثل Google و OpenAI با ارائه پاسخ مستقیم به کاربر ترافیکی به سایت‌های اصلی نمی‌فرستند و تولید محتوا بی‌ارزش شده. به عنوان نمونه گوگل به ازای هر ۶ صفحه‌ای که می‌خواند ۱ بازدیدکننده برای صفحه اصلی می‌فرستد در حالیکه این نسبت قبلا ۲ به ۱ بود. برای اوپن‌ای‌آی این نسبت ۲۵۰ به ۱ شده. این پدیده باعث کاهش در آمد تولیدکننده‌ها می‌شود و اگر تولیدکننده درآمد نداشته باشد، محتوای باکیفیت تولید نمی‌شود (+ و +).

این پدیده احتمالا با تضعیف اقتصادهایی که به صورت تاریخی حول دانش و تخصص شکل گرفته همراه خواهد بود و افراد و مراکزی که هوش مصنوعی از روی دست آنان تقلید کرده را به مرور دچار مسئله خواهد کرد. تدوام این وضعیت سبب خواهد شد تا محتوای پژوهشی و آموزشی دست اول دور از دسترس قرار بگیرد و هوش مصنوعی برای به روز کردن خود چیزی جز آنچه خودش تولید کرده گیرش نیاید.

این وضعیت کم‌و‌بیش با رشد پدیده «تولید محتوا» کم‌وبیش در جریان بوده است. کسی که سراغ تحقیق و پژوهش می‌رفته و مقاله و کتاب می‌نوشته یا موسیقی و فیلم می‌ساخته از مرکز توجه خارج شده و کسی که بر اساس آن محتوا تولید می‌کند توجه را به خود جلب کرده و اقتصادی حول آن شکل داده است. این اقتصاد سبب شده تا آن‌ها نیز به صورت موازی تیم‌های تحقیق و پژوهش خود را توسعه دهند یا پلتفرم‌های پخش آنلاین فیلم خودشان دست به تهیه‌کنندگی بزنند. اما در این کسب‌وکارها کسب سود اغلب دست بالا را می‌گیرد و نگه داشتن توجه و درگیر نگه داشتن مخاطب بالاترین اولویت را دارد و به همین خاطر نمی‌توانند مانند یک ناشر یا مرکز پژوهشی که از ابتدا ماموریت متفاوتی برای خود تعریف کرده و البته در کنارش راهکارهایی برای امرار معاش نیز دارد عمل کنند. محصولات فرهنگی که با این شیوه از تهیه‌کنندگی تولید شده‌اند هنوز امتحان تاریخی چندانی پس نداده‌اند و هیچ معلوم نیست در آینده چقدر در تاریخ ادبیات سهم داشته باشند. سوپراپی که دست به تهیه‌کنندگی سینما و موسیقی می‌زند به صورت ساختاری و نهادی چقدر می‌تواند در این حوزه عمیق شود؟

این الگوی رایج در شبکه‌های اجتماعی و استارتاپ‌ها که اول بازار توجه مخاطب را در اختیار بگیر، بعد سراغ تهیه‌کنندگی برو، نمونه‌های فراوانی دارد. مثلا یک اپلیکیشن موبایل سفارش غذا در ابتدا تلاش می‌کند با رستوران‌ها کار کند و سفارش غذای آن‌ها را تحویل دهد و وقتی سهم مناسبی از بازار تحویل سفارش‌ها گرفت تلاش می‌کند تا در راستای حرکت به صورت انحصار بیشتر در زنجیره ارزش خود به عقب حرکت کند. در نتیجه سراغ توسعه رستوران‌های زنجیره‌ای و کارخانه‌های تولید مواد غذایی می‌رود تا کنترل همه اعضا و جوارح کسب‌وکارش را خودش در دست بگیرد و از تمامی فرصت‌های پیرامونی کسب‌وکارش که اکنون خود را در آن‌ها سهیم می‌داند بهره‌مند شود. اینجا هم اینکه سازمان چقدر بتواند در توسعه شرکت‌های بالا دست خلاق عمل کند و چیزهای به آن حوزه‌ها اضافه کند همچنان محل سوال است.

هوش مصنوعی نیز مانند نمونه‌های قبلی خود احتمالا در ادامه مجبور می‌شود برای تکمیل زنجیره ارزش خود دست به تهیه‌کنندگی محتوا بزند و با توسعه‌ تیم‌های پژوهشی، محتوای دست اول خلق کند تا خلأ نیروهای پیشران این بازار را که خودش آن‌ها تضعیف کرده جبران کند که این نیز با توجه به نمونه‌های قبلی بعید است با توفیقی همراه باشد. باید دید آیا مکانیزمی متفاوت با آنچه درون این بازارها وجود دارد برای حفظ تعادل نیروهای آن فعال خواهد شد یا هوش مصنوعی در پارادایم جدید خود عملا می‌شود مصداق این مصرع سعدی که

یکی بر سر شاخ بن می‌برید

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *